
گردآوری و ترجمه
نوشین کریمی

هنر پوشیدنی (Wearable Art, Artwear or Art to Wear) به آثاری اعم از لباس یا جواهرات (معمولا) دست ساز اطلاق میشود که بطور خاص طراحی شده و در زمرهی هنرهای زیبا و اکسپرسیو قرار میگیرند. اگرچه ساخت هر لباس یا شیء پوشیدنی عموما شامل ملاحظات زیبایی شناسی میشود، اما اصطلاح «هنر پوشیدنی» بر این امر دلالت میکند که این اثر با هدف پذیرفته شدن به عنوان یک مخلوق هنری جدی و منحصر به فرد و یک شیء مفهومی دارای بیانیه ساخته شده است. آثاری که میتوانند به نمایش و فروش گذاشته شوند. تاکنون ایدهی نوین هنر پوشیدنی به اشکال مختلفی خود را نشان داده است. بخش بزرگی از هنر پوشیدنی از الیاف ساخته شدهاند و شاخهی بزرگ هنر الیاف را تشکیل میدهند که شامل شکلهای قابل پوشیدن و بعضا غیرقابل پوشیدن هنر پارچه و دیگر محصولات الیافی می شوند. علاوه براین هنر پوشیدنی دامنهی وسیعی از جواهرات، و نیز لباسهای غیرالیافی ساخته شده از چرم، پلاستیک، فلز و غیره را در برمیگیرد.
وقتی دربارهی هنر پوشیدنی حرف میزنیم، منظور ما آثاریست که توسط هنرمندان (نقاش، خطاط و یا مجسمه ساز و…) خلق شدهاند. آثار هنری که تبدیل به جواهرآلات شدهاند و یا برعکس. تفاوت آنها با دیگر آثار هنری بسیار ظریف است. هردو با بکارگیری یک شیوهی خلاقانه ساخته شده اند، هردو قدرت احساسی یکسان و معنای هنری مشابهی دارند. آنچه که مسیر آنها را تغییر میدهد هدف آنهاست: نه صرفا برای تماشا شدن بلکه برای پوشیده شدن نیز.
در این سناریو، این جواهرات به ایجاد یک ارتباط عاطفی با فرد پوشنده کمک میکنند؛ ارزش آنها نه فقط با قیراط و یا یک مهر و نشان بلکه بواسطهی ارتباط بین خالق و صاحب اثر (که نه تنها آن را میپوشد بلکه آن را به جهان نیز نشان میدهد) سنجیده میشود.
ایدهی زیورآلات معنادار چندان هم نو و تازه نیست. هزاران سال پیش مردان غارنشین آلفا رشتههایی از مهره های رنگارنگ را به نخ میکشیدند تا بانوان غار را تحت تاثیر قرار دهند، امروزه نوادگان آنها که از طبقات خاص هستند همان شیوه را با حلقههای برلیان چند میلیون دلاری انجام میدهند. اگرچه ساخت و درک مفاهیم زیورآلات بسیار تغییر کرده است، اما ایده بنیادی همچنان همان است که جواهرات بعنوان زیورهای شخصی پوشیدنی تعریف میشوند. متاسفانه فرهنگ اصطلاحات جواهرسازی صنعتی چندان در مورد توضیح این تفاوتها چندان شفاف و واضح نیست. در سالهای اخیر، اصطلاح «هنر پوشیدنی» جواهری را توصیف میکند که کیفیتهای یک مجسمه را دارد و با جزئیات و ظرافت خاصی ساخته شده است. اما اینکه آیا جواهرات زیبا هم در حیطهی آثار هنری قرار میگیرند یا نه موضوع مباحث بسیاری بوده است.

«لیزبت دن بستن»،تاریخ هنرشناس، شش اصطلاح را در نامگذاری جواهرسازی هنری بکار برده است که از این میان سه اصطلاح رایج عبارتند از جواهرسازی هنری، معاصر و استودیویی. کیوریتور «کلی لوکویر» جواهرسازی استودیویی را شاخه ای از جنبش هنرورزی استودیویی میداند با این تفاوت که که این اصطلاح نه به سبک هنری خاص بلکه به شرایطی که شیء در آن تولید میشود اشاره دارد. طبق این تعریف، «جواهرسازان استودیویی» هنرمندان مستقلی هستند که متریال انتخابی خود را برای خلق جواهرات منحصر به فرد و یا محدود به چند نسخه بکار می گیرند…جواهرساز استودیویی، هم طراح و هم سازندهی اثر است. (گرچه که ممکن است تعدادی دستیار یا کارآموز در امور فنی کمک کنند) و آثار در یک استودیوی کوچک و خصوصی و نه در یک کارخانه ساخته میشوند.
«ماریبل کونیگر» درباره اسامی نسبت داده شده به جواهرسازی هنری میگوید که این اصطلاحات از این جهت اهمیت دارند که این گونه جواهرسازی را از اشیاء و روشهای دیگر متمایز میکنند. کاربرد واژهی «مفهومی» به زعم وی «تلاشی بواسطهی ترمینولوژی (واژه شناسی) است برای انفصال این هنر از محصولات صنعت جواهرسازی تجاری که کلیشهها را تکرار میکنند و از یک سو حول سلایق مصرف عموم و از سویی دیگر حول طراحیهای فردی و زیبایی شناسی هنرورزی صرف میچرخد.»
جواهرسازان هنری اغلب به شیوههای نقادانه و آگاهانه با تاریخ جواهرسازی و یا ارتباط زیورآلات با بدن کار میکنند و مفاهیمی چون «باارزش بودن» یا «قابل پوشش بودن» را که بی هیچ پرسشی توسط جواهرسازی متدوال و مرسوم پذیرفته شده اند را زیر سوال می برند.
ویژگی های هنر پوشیدنی
- خلاقیت و قدرت تجسم هنرمند بایستی بواسطهی نوآوری و تمایز اثر دیده شود.
- در شما بعنوان پوشندهی اثر یا کسی که به دنبال آن نوع زیورآلات میگردد احساساتی را ایجاد کند.
- داستانی در پشت خلق آن باشد که بینشی به افکار، احساسات و الهامات آن اثر خاص فراهم آورد.
- طراح و سازنده آن یک نفر باشند اگرچه که ممکن است دستیارانی داشته باشند.
- تعداد محدودی از یک اثر موجود باشد؛ برخلاف روند مد و فشن که دنباله رو توده و تولید انبوه است
تاریخچه هنر پوشیدنی
قرن بیستم مملو از هنرمندانی (اغلب مجسمه ساز) بود که تراشهای ماندگاری در فضای جواهرسازی از خود بجا گذاشتند. الکساندر کالدر مجموعه ای از زیورآلات دست ساز را خلق کرد که پیش درآمد جنبش هنری جواهرآلات پس از جنگ جهانی دوم شد. بسیاری دیگر از هنرمندان از قبیل سالوادور دالی و ژرژ براک نیز مدت کوتاهی به آن پرداختند. حتی پیکاسو نیز دستی در این رشته داشت. دو آویز گردن و یک سنجاق سینه نقره که او در اوایل حرفهاش ساخته بود اخیرا در یک خانه حراج در بوستون به مبلغی حدود ۴۰۰ هزار دلار به یک مجموعه دار فروخته شدند. اسامی بزرگ دیگر در این رشته شامل لاوینیا فونتانا، آلبرتو جاکومتی، دنیل اسپوئری و همچنین هنرمندان اخیرتری چون کیت هرینگ، جف کونز، یوکو اونو و آنیش کاپور هم میشوند.
تعداد جواهرسازانی که این مسیر را برعکس (از صنعتگری به هنر) طی کردند بطور قابل توجهی کمتر است. افراد اندکی چون رنه لالیک و یا پیتر کارل فابرژه جایگاه بالایی در لیست هنرمندان ندارند اما جزو معدودی از جواهرسازان هستند که توسط هنرمندان پذیرفته شدند.
از حدود دهه ۱۹۴۰ گسترش جنبش جواهرات استودیویی در ایالات متحده به تثبیت جایگاه ایشان کمک کرد. جواهرسازانی مانند مارگارت دو پاتا، ساختارگرایی که از سوی منتقدان تحسین شد و توجهی به تشکیلات اقتصادی و تجاری نداشت، جذب جواهرسازی بعنوان راهی برای بیان ایده های پیچیده درباره ساختار و فضا شد.
اوج این هنر در سال ۲۰۱۱ مشاهده شد وقتی که ۲۲۰ اثر مینیاتوری کوچک از هنرمندان متقاوت در نیویورک در نمایشگاهی به نام «از پیکاسو تا کونز، زیورآلات هنرمند» به نمایش گذاشته شدند. بواسطهی موفقیت چشم گیرش این نمایشگاه بارها در شهرهای مختلف جهان نظیر آتن، والنسیا، میامی، سئول، و در سال ۲۰۱۵ در ونیز هم تکرار گردید.
در ایران پیشتاز ارائه «مجسمه های پوشیدنی» استاد پرویز تناولی است که نخستین بار نمایشگاهی از آثار پوشیدنی خود و شاگردانش را در سال ۱۳۹۱ به نمایش گذاشت.