به قلم مهرنوش علی مددی
«آرمانشهر» عنوان مجموعهای از نقاشیهای «کامبیز خدابنده» است که مجموع ده سال نقاشیهای او را تحت لوای این موضوع به نمایش در آورده است. نقاش به واقع موضوعی را بهانهی فضای تصویریاش کرده که برای او به نوعی خود زندگی است. این روند او را میتوانیم از پرداختن به یک موضوع خاص در طی یک دهه و هر بار مواجهه با شیوهای جدید، به وضوح شاهد بود. دغدغهی ذهنی نقاش در اولین برخوردهای او همراه با رنگمایههای تیره است و اغراق و ابهام گویی از دیگر ویژگیهای دورهی اولیهی کاری او به حساب میآیند.
او در ابتدای کار خود برای عینیت بخشیدن به ناکجاآباد ذهنیش، راحتی و بیپروایی ساده انگارانهای را در ضربه قلمهایش تجربه کرده است و با انتخاب رنگ های تیره با کنتراست بالا برای انتقال مفهوم اکسپرسیو نقاشیهایش بهره جسته است. آنچه نقاش مشخصا در این دوره از یوتوپیای خود به نمایش میگذارد بیشتر حاوی تلخی و امیدی از دست رفته است. اگر بخواهیم از تعبیر شیخ اشراق، سهروردی، برای درک بهتر این مفهوم بهره ببریم، نقاش رو به جهانی دارد که به گفتهی سهروردی «عالم مثال» خوانده میشود. در این وادی صورتهای جوهری عالم مادی به صورت ثابت و بیحضور ماده وجود دارند. مانند مفهومی که هر کدام از ما از موجوداتی که قبلاً آنها را دیدهایم و در ذهن خود تداعی میکنیم. عالمی که نقاش از این رویای ذهنی خود نقشبندی میکند بیانگر اتفاقات و گذر از دورهای به دوره ی دیگر در زندگی است. از روی تکتک تابلوها میتوان احساس نقاش را بر خوب و بد بودن احوالاتش جستوجو کرد. علاوه بر این در طی این مسیر به قوت و ضعف نقاش در طراحی و حتی شیوه رنگگذاری او پیبرد.
حال اینکه رفتهرفته و با گذشت زمان و یکی و ملموس شدن با موضوع، او به دنیای رنگهای درخشان روی آورده و یک جور شادی کودکانه در نقاشیهایش نمود پیدا کرده است. به نظر میرسد او در این مواجهه توانسته به کودک بازیگوش درون خود نزدیکتر شده و آنچه از فانتزی رویاهایش به جا میگذارد چیزی نباشد جز سرخوشی و شادمانیهای ساده و بیانتهای کودکانه.
در استیتمنت او این طور آمده: «کامبیز» نقاش، نقاشی خیالی ساز است. فانتزیهای تمام دوران بودنش را به زمان حال میآورد و چون معمار و شهرسازی تنها از گام اول تا نهال آخر آرمانشهرش را میسازد و بدان زندگی میبخشد.
«خدابنده» با به کارگیری المانهای تصویری که نمایی از یک شهر را هویدا میسازد و جستارش در گذاشتن رنگها با تنالیتههای متعدد، بینندهاش را به دنیایی دعوت میکند که صداقت را در آن میتوان احساس کرد. او خودش را در قیدوبند فضای تجسمی پیرامون و آنچه به عنوان فضیلت در گالری ها عرضه میدارند، قرار نمیدهد. او سعی دارد هر چه بیشتر از این واقعیت موجود فاصله بگیرد تا جهان را جای بهتری برای زندگی ترسیم کند. او اگرچه تصویری از واقعیتی دست نیافتنی ارائه میدهد اما این فانتزی را به گونهای بیان میکند که زیاد هم دور از رویاهای همیشگیاش نباشد. این مهمترین ویژگیای است که در برخورد با کار او به دست میآید. میتوان چند ساعتی را در نقاشیهای او لابهلای رفت و آمد آدمها، شلوغی مغازه ها، ترافیک خیابانها، و دنیایی از رنگ و طراحی سفر کرد. پیگیری و ممارست برای ثبت فرمهایی مختلف از آرمانشهر، آثار او را بیشتر به کیفیت نقاشانه و کنش هنرمندانهاش در این رخداد نزدیک کرده است.