
گردآوری و ترجمه
نوشین کریمی
تعریف هنر خامدستانه
هنر خامدستانه (Naïve art)، ساده، بیتکلف و بدون پیچیدگیست – تا پیش از قرن بیستم این هنر اساساً به آثاری اطلاق میشد که توسط افرادی کاملا بیگانه با هنر خلق شده اند یعنی کسانی که هیچگونه آموزش رسمی برای آن ندیده بودند. امروزه یک ژانر کاملا تخصصی برای این سبک وجود دارد و هنرمندانی که تعمداً چنین آثاری خلق میکنند به عنوان هنرمندان سبک بدویگرا (Primitivism) شبهخامدستانه (Pseudo-Naïve Art) و خامدستانه تصنعی (Faux Naïve Art) شناخته میشوند که خلاقیت نپخته و شیوههای غریزی و رام نشدهی این سبک را در انتخاب مواد، ترکیببندی و ایدهها به کار میبرند.

تعریف این اصطلاح و تعیین مرزهایش با هنرهای نزدیک به آن از قبیل هنر بومی و هنر غیر تخصصی محل اختلاف نظرهای بسیاری بوده است. برخلاف هنر بومی، هنر خامدستانه برآمده از یک بافت فرهنگی مشخص و متمایز نیست چرا که هنرمندان بومی به نوعی برای آن تعلیم دیدهاند اما آثارشان در حد استانداردهای جریان های مدرن هنری و سطح بالا نیستند و تفاوت آن با آثار افراد غیرمتخصص هم در اینست که گروه دوم ارتباط خاصی با دنیای هنر ندارند. هنرمندان این سبک اصول «هنرهای زیبا» از قبیل پرسپکتیو گرافیکی و ترکیب بندی را میشناسند و آگاهانه تصمیم می گیرند که از آنها استفاده نکنند. این آثار به کشف احوالات ذهنی افراطی، ایدههای نامتعارف و دنیاهای فانتزی اغراق شده میپردازند.
ویژگی های هنر خامدستانه
هنر خامدستانه به سادگی کودکانه و صراحت آن شناخته میشود. نقاشیهای این سبک کیفیت ارائه مسطح و بیانی ابتدایی از پرسپکتیو دارند و در واقع ارتباطی ناشیانه با اصول آن (کاهش اندازه اجسام به نسبت فاصله، کم شدن قدرت رنگها با افزایش فاصله و ریزتر شدن جزئیات با فاصله) دارند. آثار این سبک اغلب از لحاظ هندسی پراشکال هستند، پرسپکتیوها کج و شکل ها ناجور به نظر می رسند. از دیگر خصوصیات این هنر استفاده قوی از الگوها، رنگ های پررنگ و بی توجه به ترکیببندی است و جزئیات چه در پیشزمینه بکار روند و چه در پس زمینه حضوری آشکار و مسلط دارند. چیرگی سادگی بر ظرافت مهمترین نشانههای هنر خامدستانه است. در حقیقت این سبک چنان محبوب و شناخته شده است که بسیاری از مثالهای آن در رده شبه خامدستانه قرار میگیرند.

پیشینه و پیشکسوتان هنر خام دستانه
زمان دقیق نخستین ظهور این گونه هنرمندان مشخص نیست چرا که از ابتدای پیدایش تاریخ هنر تاکنون هنرمندان ناآگاهانه به خلق آثاری که امروزه از دیدنشان حظ میبریم مشغول بودهاند اما نخستین بار در قرن بیستم، وقتی گروهی از هنرمندان هنر خامدستانه را به عنوان منبع الهام خود اعلام کردند، رسما به عنوان یک سبک شناخته شد. اولین حضور واقعی آن زمانی بود که در ۱۹۱۲، گروهی نقاش آلمانی مجموعه ای از نوشته ها و آثار به نام Almanach Der Blaue Reiter (گروه سوارکار آبی) در مخالفت با انجمن هنرمندان جدید مونیخ منتشر کردند. این گروه متشکل از هنرمندان مهاجری نظیر واسیلی کاندینسکی، آلکسی فون یاولنسکی، ماریان فون ورفکین و برخی هنرمندان بومی آلمان نظیر فرانتس مارک، آوگوست ماکه و گابریله مونتر بود. آنها معتقد بودند که قوانین انجمن هنرمندان جدید مونیخ بیش از حد سختگیرانه و سنتی است.

آثار این هنرمندان غالبا پریمیتیو، بومی، کودکانه و ساده انگارانه بودند و شامل آثاری از هنرمندان اقیانوس آرام جنوبی و آفریقا، طراحیهای ژاپنی، مجسمهسازی و برشهای چوبی آلمان قرون وسطی، عروسکهای مصری و هنر بومی روسیه میشدند. اگرچه در میان آنها آثاری از هنرمندان مشهوری چون ونسان ون گوگ، پاول سزان، پاول گوگن و هنری روسو هم وجود داشتند اما بیشتر آثار متعلق به هنرمندان کودک بودند.
یکی از این نقاشان تاثیرگذار هنری (آنری) روسو فرانسوی است. ابا اینکه گروه سوارکار آبی توجه ها را به سوی این هنر جلب کردند اما امروزه متخصصان شروع آن را به سال ۱۸۸۵ نسبت میدهند؛ زمانی که پاول سینیاک متوجه استعداد روسو شد و نمایشگاههایی از آثار وی در تعدادی از گالریهای بزرگ ترتیب داد. روسو نقاشی را بطور جدی در سالهای چهل زندگی خود دنبال نمود و در سن ۴۹ سالگی خود را از شغل مالیاتی اش بازنشسته کرد تا تمام وقت خود را به هنر اختصاص دهد. او ادعا میکرد که «هیچ معلمی به جز طبیعت» نداشته است اما در عین حال اذعان میدارد که از نقاشان بنامی چون فلیکس آگوست کلمنت و ژان لئون ژروم توصیههایی دریافت کرده است. روسوی خودآموخته بیشتر به نقاشیهای مناظرش معروف است با اینکه او هرگز فرانسه را ترک نکرد و جنگلی را ندید! منبع الهام او کتابهای کودکان و باغهای گیاهشناسی پاریس بود و سبک نوین «نقاشی منظره-پرتره» را ابداع نمود که در آن ابتدا یک منظره و سپس یک فرد یا حیوان را در پیش زمینه نقاشی میکرد و در نهایت حاصل کار ظاهری مسطح و بچگانه داشت. نقاشیهای او درحالی امروزه مورد ستایش قرار میگیرند که در زمان خود او مورد هجمه و تمسخر منتقدین بودند. روسو بر بسیاری از نقاشان آوانگارد چون پابلو پیکاسو، ژان هوگو، فرنان لژه، ژان متزینگر، ماکس بکمن و دیگر سوررئالیست ها تاثیر گذاشت که از او حس رهایی و شیوهی غریزی را در ترکیببندی وام گرفتند.
آنتونیو لیگابو ایتالیایی، دیگر هنرمند مهم سبک خامدستانه است که در اواخر دهه چهل مشهور شد و نیکوفور روسی هم بیش از ۴۰ هزار اثر در این سبک خلق کرد و ثابت کرد که تحصیلات آکادمیک ضرورتاً پیشنیاز خلق هنر نیست و مخاطبین خود را مجذوب آثارش ساخت. این هنرمندان راه را برای شیوهی نویی در هنر هموار ساختند که بسیار مورد توجه قرار گرفت و نشان داد که مدارس هنرهای زیبا و سبکهای رئال هنرمندان رزونانس تنها شیوههای ورود به دنیای هنر نیستند.

در واقع، به نظر میرسد بسیاری از هنرمندانی که همزمان و یا دقیقا بعد از روسو شروع به کار کردند نظیر سیدنی نولان که مناظر تاریخی استرالیا را به تصویر میکشید و مادربزرگ موزس که حرفهی هنری خود را در ۷۸ سالگی آغاز کرد و برای سبک رئالیسم آمریکایی خود شناخته شده است، تفاسیر خودشان از هنر خامدستانه را بسط میدادند و در عین حال از هنرهای بومی هم الهام می گرفتند.
هوراس پیپین، نقاش آفریقایی آمریکایی که بیعدالتی بردگی و تبعیض نژادی آمریکایی را در بسیاری از آثارش نشان میداد و حتی هنرمند کرووات ایوان جنرالیک که مناظر روستایی را با نیمنگاهی سیاسی میکشید هیچکدام تعلیم چندانی ندیده بودند اما اجازه دادند که تجربیات و پیشینه فرهنگی و ملیشان به آثارشان ورود کنند. نتیجه آن آثاری بی غلوغش و سهلالوصول شد که به بیننده بینشی از ذهن خالقین آنها یعنی هنرمندانی که روشی دیگر در مقابل شیوه متداول مدارس و مجامع هنری در پیش گرفتند، ارائه میدهد.

علیرغم این آغاز فروتنانه، هنر خامدستانه اکنون بعنوان یک ژانر کاملا هنری در گالریهای سراسر جهان شناخته میشود و تعداد بیشماری هنرمند و تصویرگر به آن مشغولند. با این حال بدلیل گسترش اتودیداکتیسم (خودآموزی) بعنوان نوعی سیستم آموزش در دوران مدرن، بعید است که دیگر آن سادهانگاری مطلق در میان هنرمندان معاصر پیدا شود. انواع مختلف هنر خامدستانه در طی زمان چندان مورد استقبال هنرمندان زمان قرار نگرفته اند اما همچنان که دال های هنری ارزشمند بیشتری در آنها کشف میشوند این روند نیز در حال تغییر است. موزه هایی در Kecskemét مجارستان، ریگا در لتونی، Jaen در اسپانیا، ریودو ژانیرو در برزیل، Vicq در پاریس، فرانسه صرفاً به این هنر اختصاص یافتهاند. برخی از هنرمندان زنده معروف این سبک عبارتند از گری بانت (Gary Bunt)، لایل کارباجال (Lyle Carbajal)، گیب لانگولتز (Gabe Langholtz)، جیجی میلز (Gigi Mills)، باربارا اولسن (Barbara Olsen)، پین پروفیت (Paine Proffitt) و الن توماس (Alain Thomas).